قصــه نـاگفتنـــی عشـــــــق

قصــه نـاگفتنـــی عشـــــــق
  • اخرین مطالب
  • مطالب پربازدید
  • مطالب تصادفی

 

 

قصــه نـاگفتنـــی عشـــــــق

 

عشق در باغ ها نمی روید , عشق در بازار فروخته نمی شود .

 

هر آن که آن را می طلبد , شاه یا گدا , سرش را می دهد تا بستاندش .

 

چه بسیاری که کتاب های بزرگ را خواندند و مردند .

 

هیچ یک هرگز نیاموختند .

 

دو حرف و نیم در عشق . هر که میخواند , می آموزد .

 

باریک است را ه عشق . هرگز دو را در آن جای نیست .

 

تا من بودم خدا نبود . حالا که او هست , من نیستم .

 

کبیر میگوید : ابرهای عشق , باریدند روی من , قلبم را خیساندند ,

 

جنگل درونم را سبز کردند .

 

یک قلب تهی از عشق باز هم , خدا چشیده نشده .

 

این گونه است انسان , در این جهان :

 

عروجش بی ثمر . برانگیخته , مجذوب با نام او

 

مست عشق نشئه از رویتش .

 

چه تشویشی ؟ برای رهایی ؟

 

قصه عشق ,ناگفتنی , هرگز گفته نشده است .

 

گنگ(رود مقدس هندیان) شیرینی را می چشد

لذت می برد ... و لبخند می زند .

به نام زندگی..........!

بخند ای عشق ای امید فردا

که من خندیدنت رادوست دارم

به باغ خاطرم هر روز و هر شب

تو را تنهای تنها دوست دارم

منم چون ماهی افتاده در شن

تو را مانند دریا دوست دارم

نگاهی کن ب من ای عاشق دل

تو را مانند رویا دوست دارم



ادامه مطلب

نظرات


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







نمایش کلیه نظرات